امروزه انتظار امام زمان(عج)، زمینهساز تحولی بنیادین در قرن اخیر شد و تمامی جریانات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را به چالش کشید و صفحهای جدید از تاریخ بشریت ورق زده شد. در عصری که دین را افیون تودهها معرفی میکردند و مذهب را عامل افول ملتها میدانستند و اسلام شیعی را به باطلاق فراموشی و تحریف میکشاندند، «انفجاری عظیم»[1] رخ داد و «اعجاز بزرگ قرن»[2] محقق شد و آب خنک و گوارایی به کام تمامی تشنهکامان مسیر عبودیت ریخته شد. کاروانیان تاریخ نظارهگر چشمهای جوشان شدند و «چشم امید میلونها مسلمان و غیر مسلمان»[3] روشن شد.
انقلاب شکوهمند مردم ایران بنیاد همه مکتبها و ایسمهایی که خود را منجی بشریت معرفی می کردند و برای مردم دنیا نسخۀ نجات میپیچیدند و از نجات دهندۀ واقعی دور میکردند را در هم پیچید. این انقلاب باعث شد تا اسلام واقعی در دنیا جلوهنمایی کند. هنري كسينجر، وزير امور خارجة اسبق آمريكا میگوید: انقلاب مردم ایران« عقايد راديكال اسلامي را، از جنوب شرقي آسيا تا سواحل اقيانوس اطلس، گسترش خواهد داد.»[4]
این انقلاب شکوهمند خاری در چشم دشمنان بود و به قول شيمون پرز، نخست وزير سابق اسراييل « تجربة آيةالله [امام] خميني براي ما، يك تجربة بسيار تلخ در قرن بيستم به شمار ميرود.»[5]
این افتخاری که با انقلاب اسلامی ایران نسیب مردم ایران گشت و باعث حیات و بالندگی اسلام شیعی شد، به واسطه «اعتقاد به مهدويت» و «انتظار امام غايب» و «تشكيل حكومت جهاني به دست او» می باشد. چون این چنین اعتقاداتی است که شیعه را سر پا نگه داشته است و به قول«ماربين»، مستشرق معروف آلماني: «از جمله مسائل اجتماعي بسيار مهم كه هميشه موجب اميدواري و رستگاري شيعه شده است، اعتقاد به وجود حجّت عصر و انتظار ظهور او است»[6]
این اعتقاد مقدس که منشا قدرت بیبدیل مردم ایران است، همانند رودی خروشان به پیش می رود تا به اقیانوس بیکران ظهور امام زمان(عج) برسد.
امام و راهنمای این انقلاب، در باره سرنوشت چنین انقلابی میفرمایند: «مسئولان ما بايد بدانند كه انقلاب ما محدود به ايران نيست. انقلاب مردم ايران، نقطۀ شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمدارى حضرت حجت ـ ارواحنافداه ـ است، كه خداوند بر همۀ مسلمانان و جهانيان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد».[7]
[1] . صحیفه امام. ج15 ص 62
[2] . همان، ج 14، ص77
[3] . مقام معظم رهبری 12/11/86
[4] . كيهان، 17/11/63
[5] . كيهان، 17/11/63 .
[6] . تهاجم يا تفاوت فرهنگي، ص132
[7] همان، ج21، ص327.