شرح خطبه فدکیه- جلسه هشتم- شکر نعم الهی

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم

آن‌چه پيش رو داريد گزيده‌اي از سخنان حضرت آيت‌الله مصباح يزدي (دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 29/05/89 همزمان با شب دهم ماه مبارک رمضان 1431 قمري ايراد فرموده‌اند. باشد تا اين رهنمودها بر بصيرت ما بيافزايد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.

دانلود صوت(قسمت اول 2.42 مگابایت …….قسمت دوم2.73 مگابایت)

شکر نعم الهي

نعمت‌هاي الهي وبندگان

وَ نَدَبَهُمْ لِاسْتِزَادَتِهَا بِالشُّكْرِ لِاتِّصَالِهَا، وَ اسْتَحْمَدَ إِلَى الْخَلَائِقِ بِإِجْزَالِهَا، وَ ثَنَّى بِالنَّدْبِ إِلَى أَمْثَالِهاَ.1
اين خطبه شريف آن‌قدر زيبا و در اوج فصاحت و بلاغت است که حتي متخصصين فن هم عاجزند از اين‌که دقايق نکاتي را که در اين عبارات رعايت شده بيان کنند. انسان وقتي اين خطبه شريف را مي‌خواند مي‌فهمد يک زيبايي خاصي دارد. بخش اول خطبه که حمد خداست خود به چهار بخش تقسيم مي‌شود و هر بخش با سه جمله بيان شده که از لحاظ سجع، نظم و وزن، ترکيب خاصي دارد؛ در بخش اول مي­فرمايند:؛ الحمد لله على ما أنعم و له الشكر على ما ألهم و الثناء بما قدم؛ در بخش دوم مي‌فرمايد: من عموم نعم ابتدأها و سبوغ آلاء أسداها و تمام منن أولاها؛ و در بخش سوم مي‌فرمايند: جم عن الإحصاء عددها و نأى عن الجزاء أمدها و تفاوت عن الإدراك أبدها. اين جملات را در جلسات گذشته توضيح داديم. در بخش چهارم حضرت زهرا سلام الله عليها با سه جمله ديگر قسمت حمد را تمام مي‌کنند. اين سه جمله که باز با سجع و قافيه خاصي بيان مي‌شود در واقع رابطه نعمت‌هاي الهي را با بندگان بيان مي‌کند. در جمله‌هاي قبلي، کثرت، کيفيت و طولاني‌بودن مدت نعمت‌ها را بيان کردند که اينها ويژگي‌هاي خود نعمت‌هاست. در اين بخش رابطه نعمت‌ها با خلايق و تعاملي که بين متنعّمين با اين نعمت‌هاست مورد توجه قرار گرفته است. حضرت مي‌فرمايند: «وَ نَدَبَهُمْ لِاسْتِزَادَتِهَا بِالشُّكْرِ لِاتِّصَالِهَا، وَ اسْتَحْمَدَ إِلَى الْخَلَائِقِ بِإِجْزَالِهَا، وَ ثَنَّى بِالنَّدْبِ إِلَى أَمْثَالِهَا؛ با دادن اين نعمت‌هاي فراوان، انگيزه حمد را در مردم برانگيخت و گويا با عمل از آنها درخواست کرد که حمد خدا را به جا بياورند. علاوه بر اين&zwnj؛ آنها را دعوت کرد به اين‌که امثال اين نعمت‌ها را از خدا بخواهند.»؛ در اين سه جمله چند نکته را بيان مي‌فرمايند. نکته اول اين است که علاوه بر اين‌که خداوند نعمت‌هايي را ابتدائاً به بندگانش عطا کرده، مردم را به شکر نعمت‌هاي الهي دعوت کرده است تا بر نعمت‌هايشان افزوده شود. اين باب خود، نعمت عظيمي فوق نعمت‌هاست. خداوند با آن نعمت‌هايي که ابتدائا عطا کرده چيزي را فروگذار نکرده است؛ ولي علاوه بر اين راه ديگري براي بندگان باز کرده است تا بتوانند نعمت‌هاي خود را افزايش دهند. اين سنت ديگري است. سنت اولي الهي اين است که هر چه لازمه زندگي مخلوقات اين عالم است به آنها عطا کند؛ ولي لطف بالاتري در حق مخلوقات خود کرد و آن اين که اجازه داد از نعمت‌هاي بيشتري استفاده کنند. زندگي انسان با غذايي که قوت لايموتي باشد دوام پيدا مي‌کند و ضرورتي ندارد که انواع ميوه، سبزي، گوشت، شير، عسل، روييدني‌هاي مختلف و … را در اختيار او قرار دهد. بدون اينها هم امکان سپري کردن زندگي براي انسان وجود داشت. تنوع غذاها خود نعمت افزوده‌اي است. در ساير مسائل هم همين طور است. برخي امور براي انسان در حد ضرورت و نياز است؛ ولي اين امکان وجود دارد که بيش از آنچه نياز دارد از نعمت‌هاي خدا استفاده کند و لذت بيشتري از نعم الهي ببرد. راه آن اين است که از نعمت‌هايي که خدا به او داده است قدرداني کند. اين يک سنت قطعي و استثناناپذير در تدبير الهي است. قرآن با تعبيراتي که نظير آن کمتر در بيان ساير سنت‌هاي الهي آمده است مي‌فرمايد:؛ وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِن شَكَرْتُمْ لأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ؛2. اذان به معناي اعلان است؛ اما باب تفعّل باعث مي‌شود که اين اذان خيلي صريح‌تر و گوياتر و قطعي‌تر بيان شود. «تَأَذَّنَ»؛ يعني اعلام آشکار و مؤکد کرد. سپس موضوع اين اعلام با اين تعبير بيان شده است که؛ لَئِن شَكَرْتُمْ لأَزِيدَنَّكُمْ. يعني لازيدنکم نِعَمَه. مي‌توانست بفرمايد: «إن شکرتم زادکم الله؛ اگر شکر به جا بياوريد خدا نعمت‌تان را زياد مي‌کند»؛ ولي اين طور نفرموده، بلکه با جمله‌اي که به قول ادبا جواب قسم است مي‌فرمايد: لَئِن شَكَرْتُمْ يعني والله لئن شکرتم؛ جواب قسم هم با لام تأکيد و نون تأکيد ثقيله آمده؛ لذا کاملاً تأکيد کلام رعايت شده است. يعني اين سنت الهي جاي هيچ شبهه ندارد و اين يک قاعده قطعي بي‌استثناء است که اگر شکر نعمت‌ها را به جا بياوريد نعمت شما را البته البته افزايش خواهم داد. وَلَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ؛ اما اگر کفران نعمت کنيد منتظر عذاب باشيد. تهديد مي‌کند که اگر کفران کرديد بدانيد که عذاب من سخت است؛. البته نمي فرمايد: لأعذبنّکم.
با اين بيان در واقع خداوند مردم را به اين وادار کرده که درخواست زيادتي نعمت کنند. بيان اين مطلب باعث مي‌شود که در مردم انگيزه براي شکر بيشتر پيدا شود. بد نيست اين‌جا بابي را باز کنيم براي اين‌که آقايان مطالعه و تحقيق کنند. شکر يک عمل اختياري است و هر عمل اختياري يک زمينه فکري مي‌خواهد؛ يعني انسان براي انجام عمل به علم و آگاهي نياز دارد؛ ولي بيش از آن يک زمينه انگيزشي مي‌خواهد؛ يعني انسان بايد انگيزه‌اي داشته باشد که آن عمل را انجام دهد. دلش بخواهد. غير از دانستن، خواستن هم بايد باشد. اين دو اگر به هم ضميمه شوند، کار اختياري انجام مي‌گيرد. خيلي کارها هست که همه ما مي‌دانيم خوب است ولي انجام نمي‌دهيم؛ چون انگيزه‌اش را نداريم. انسان زماني کاري را که مي‌داند خوب است انجام مي‌دهد که انگيزه‌اش را داشته باشد. يکي از بزرگ‌ترين نقش‌هاي مربي اين است که انگيزه‌هاي شخص را تقويت کند؛ کاري کند که محبت و عاطفه‌اي در او پديد بيايد.
دانستن اين‌که خداوند نعمت‌هاي فراواني به ما عطا کرده کافي نيست تا ما انگيزه شکر پيدا کنيم. يک چيز ديگر هم مي‌خواهد. بايد دلمان هم بخواهد که شکرگزار باشيم. اين عاملي است که خداي متعال به طور فطري در وجود انسان قرار داده است. آدمي زاد طوري آفريده شده که به طور طبيعي وقتي بفهمد کسي خدمتي براي او انجام داده در دلش اين احساس پيدا مي‌شود که در مقابل او خضوع کند و خود را بدهکار او بداند و سعي کند به نحوي لطف او را جبران کند. حداقل در زبان بگويد: متشکرم، و تا اين کار را نکند گويا گمشده‌اي دارد. چند سال پيش در سفري به آمريکا از ما براي سخنراني در يکي از دانشگاه‌ها دعوت کرده بودند. بعد از سخنراني&zwnj؛ در سرسراي دانشگاه رفت‌و‌آمد و شلوغ بود. در اين انبوه جمعيت دانشجويي خيلي اصرار مي‌کرد خودش را به ما نزديک کند. از دوستان خواهش کردم راه را باز کنيد ببينيم چه مي‌گويد. ايشان نزديک آمد و گفت: «فقط مي‌خواستم به شما بگويم خيلي متشکرم!»؛ اين را گفت و رفت. او کمبودي احساس مي‌کرد که تنها با اين اظهار تشکر آرام شد. اين يک امر فطري است. انسان نمي تواند نسبت به کسي که به او احسان کرده بي‌تفاوت باشد. البته اين امر اختصاص به انسان ندارد؛ در حيوانات هم هست. بعضي حيوانات از بسياري از انسان‌ها شکرگزارترند. به بعضي از حيوانات اگر لقمه ناني يا تکه استخواني بدهند مدت‌ها در مقابل انسان کرنش مي‌کند! اين امري خدادادي در همه حيوانات است و در انسان اين کار بايد آگاهانه‌تر انجام گيرد. مقام معظم رهبري حفظه الله تعالي در جلسه اي درباره شکر فرمودند: براي شکر چند چيز لازم است؛ اول اين که انسان بداند آنچه دارد نعمت است. بعد بداند که اين نعمت از خداست. اگر اين را از خود بداند در او انگيزه شکر ايجاد نمي شود. انسان وقتي در مقام شکر برمي‌آيد که توجه پيدا کند به اين که اين نعمت از خداست و خدا آگاهانه و با قصد اين را به او داده؛ نه اينکه گمان کند در طي يک سير جبري به او رسيده است. بعد از اين‌که دانست نعمت است و دانست که اين نعمت را خدا به او داده است، آن گاه آن احساس فطري به آن ضميمه مي‌شود و درصدد شکر برمي آيد. اين احساس فطري قدرشناسي را باز خدا در وجود ما خلق کرده و اين خود، نعمتي است و شکر مي‌خواهد.

مراتب شکر

مسأله شکر اين قدر مهم است که بزرگاني از متکلمين آن را از بديهيات عقل شمرده و آن را دليل وجوب خداشناسي مي‌دانند. اولين مرتبه شکر اين است که انسان به زبان بگويد: خدايا شکر؛ الحمدالله. مرتبه بعد اين است که اين نعمت را نگه دارد و آن را تضييع نکند. آيا اگر دوستي به شما هديه‌اي بدهد، بعد ببيند اهمال کرده‌ايد و آن هديه از بين رفته است از شما گله‌مند نمي‌شود؟ حفظ نعمت خود، مرتبه دوم شکر است. يعني انسان نعمت را در راهي که او نمي‌پسندد به کار نگيرد. نبايد نعمت را به نفع دشمن و در مقابل نعمت دهنده بکار برد! يعني نبايد نعمت را در راه گناه به کار گرفت.
آخرين مرتبه شکر اين است که اگر در آن نعمت تکليفي براي ما قرار داده حالا يا تکليف واجب يا مستحب آن را ادا کنيم؛ اگر ثروتي به ما داده و از ما خواسته که بخشي از آن را به فقرا بدهيم کوتاهي نکنيم. اين هم شکر اين نعمت است. اين‌ها مراتب مختلف شکر است.
گفتيم که براي شکر، علاوه بر آگاهي، به انگيزه، ميل و گرايش هم نيازمنديم؛ اين احساس را که بدهکاريم و بايد دينمان را ادا کنيم، خداوند در فطرت انسان‌ها نهاده است ؛ خيلي هم زيباست! اما در اثر مسامحه و سهل‌انگاري همين امر فطري کم‌کم ضعيف مي‌شود و اثر خود را از دست مي‌دهد و آن انگيزندگي از بين مي‌رود. کساني که به سيگار و دخانيات و … مبتلا مي‌شوند، در ابتدا وقتي دخانيات استعمال مي‌کنند سرفه مي‌کنند و ناراحت مي‌شوند؛ ولي کم‌کم خو مي‌گيرند و طوري مي‌شود که اگر استعمال نکنند ناراحت مي‌شوند. اين يعني خراب کردن فطرت خدادادي! فطرت الهي اين بود که وقتي دود سيگار وارد ريه انسان شد سرفه کند و ناراحت شود؛ ولي خودش اين را خراب مي‌کند و آن را از اثر مي‌اندازد؛ بلکه اثر معکوس در آن ايجاد مي‌کند! گاهي انسان در اثر خودخواهي، خودپرستي و لذت گرايي مفرط، کارش به جايي مي‌رسد که اصلاً آن روح شکرگزاري و قدرداني‌اش از بين مي‌رود و بي‌تفاوت مي‌شود! اين گونه افراد فقط به منافع خودشان مي‌انديشند و در اين فکرند که از هر کسي هرچه مي‌توانند بدوشند. وقتي نيازشان تأمين شد خدمات و الطاف ديگران را فراموش مي‌کنند. با اين روش آن فطرت خدادادي ديگر خاموش مي‌شود. خدا اين فطرت را داد؛ ولي اين انسان با اين رفتارهاي سوء خودش آن را ضعيف کرده، گاهي حتي تبديل به ضد مي‌کند!

تقويت امور فطري

در مقابل، عواملي هم وجود دارد که مي‌تواند اين احساس و گرايش فطري را تقويت کند. امور فطري را مي‌توان با عوامل خارجي تقويت کرد. در امور غريزي هم اين امکان وجود دارد؛ مثلاً وقتي انسان گرسنه مي‌شود، اگر بوي کباب به مشامش برسد آن احساس گرسنگي تقويت مي‌شود. اين احساس يک امر دروني است؛ ولي بوي غذا آن را تقويت مي‌کند. ميل به ديدن چهره زيبا در درون انسان وجود دارد؛ اگر انسان چشمش را کنترل نکند و چند بار به نامحرم نگاه کند، اين ميل در او تقويت مي‌شود؛ در اين صورت ديگر مبارزه با شيطان مشکل مي‌شود. اين عامل خارجي است که آن احساس دروني را تقويت مي‌کند. بايد سعي کنيم عوامل خارجي تقويت کننده امور خوب را فراهم کنيم و در مقابل، از تقويت عوامل گناه دوري کنيم. هر چه نگاه انسان کمتر به نامحرم بيافتد انگيزه گناه در او کمتر مي‌شود.
خداي متعال با دادن نعمت‌ها، انگيزه شکر و ستايش را در ما به وجود آورده است، و استحمد الي الخلائق بإجزالها؛ با فراوان دادن نعمت‌ها زمينه حمد و برانگيختن اين احساس را در انسان فراهم کرده است. گويا با عملش از ما مي‌خواهد که او را ستايش کنيم؛ ولي به اين اکتفا نکرده و ثنّى بالندب إلى أمثالها؛ کار مضاعفي هم انجام داده و آن اين که رسماً دعوت و امر به شکرگزاري کرده است. اگر امر به شکر هم نکرده بود، ما بايد بر اساس عامل وجداني و فطري شکر مي‌کرديم؛ ولي به اين اکتفا نکرده و مکرر در قرآن مجيد مردم را به شکر دعوت مي‌کند؛؛ أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ،3؛ و از اين که در ميان انسان‌ها آدم‌هاي قدرشناس و شکرگزار کم‌اند گله مي‌کند؛ وَقَلِيلٌ مِّنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ.4؛
پس علاوه بر اين‌که ما عاملي فطري براي شکر کردن داريم و وجدان ما، ما را وادار مي‌کند به اين که در مقابل نعمت‌هاي الهي شکرگزار باشيم، بايد ابتدا نعمت‌هاي الهي را بشناسيم. از همين جا بايد بفهميم آن علومي که ما را با نعمت‌هاي خدا آشنا مي‌کند مي‌تواند در تبيين تکامل ما مؤثر باشد. به خصوص من به دوستان طلبه سفارش مي‌کنم فيزيولوژي انساني را مطالعه کنند تا بفهمند خداوند چه قدر به ما نعمت داده است. در ميان علوم طبيعي، علمي که باعث مي‌شود انسان بيشتر قدر نعمت‌هاي خدا را بداند «زيست شناسي انساني»؛ است.
حضرت زهرا سلام الله عليها در اين فرمايش اخيرشان به اين نکته‌هاي؛ لطيف با تعبيراتي که هم از نظر ادبي و هم از نظر آهنگ کلام خيلي گوش‌نواز و زيباست اشاره مي‌کنند. ترتيب کلام حضرت بسيار حکيمانه است. اين کلام اثر تربيتي بسيار قوي‌اي دارد و با همين چند جمله انسان مي‌تواند بفهمد که در چه موقعيتي قرار دارد و چه وظيفه‌اي در پيشگاه الهي دارد و خداي متعال اصلا چرا اين نعمت‌هاي فراوان را به او مي‌دهد و چرا اين نعم را به او گوشزد مي‌کند. اين نعمت‌ها را به او گوشزد مي‌کند تا بداند که از خداست تا با آن احساسي که خدا در نهاد انسان قرار داده انگيزه شکر پيدا کند و شکرش موجب افزايش نعمت‌ها و دوام نعمت‌هايش بشود و از اين نعمت‌هاي خدا بيشتر استفاده کند و لياقت نعمت‌هاي بي‌نهايت الهي را در عالم ابدي پيدا کند.
هيچ يک از اينها نفعي براي خدا ندارد. آيا اگر همه عالم تمام عمرشان را صرف شکر خدا کنند چيزي بر خدا افزوده مي‌شود؟! خدا منزّه است از اين‌که در اثر کار ديگران بر او حالتي پيدا شود. ما چه هستيم که بتوانيم در خدا رضايت ايجاد کنيم! همه اينها لطف اوست براي اين که لياقت دريافت رضايت، رحمت و قرب او را پيدا کنيم و اين نعمتي فوق همه آن نعمت‌هاي ديگر است.
پروردگارا! ما را شکرگزار و عارف به نعمت‌هاي خودت قرار بده.

  1. 1. بلاغات‌النساء، ص27 و بحارالانوار، ج29 ص220.

2؛ . ابراهيم، 7.

3؛ . لقمان، 14.

4؛ . سبا، 13.

منبع: http://www.mesbahyazdi.ir/node/3101

پست های مرتبط